آنکه یا آنچه سایه بر آن افتاده باشد، کنایه از جن زده، کسی که آسیب دیو و پری بر او رسیده باشد، برای مثال بس که زمین شد ز علم سایه دار / ماند چو سایه زدگان بی قرار (امیرخسرو- مجمع الفرس - سایه زده)
آنکه یا آنچه سایه بر آن افتاده باشد، کنایه از جن زده، کسی که آسیب دیو و پری بر او رسیده باشد، برای مِثال بس که زمین شد ز علم سایه دار / ماند چو سایه زدگان بی قرار (امیرخسرو- مجمع الفرس - سایه زده)
بمعنی سایه دار وآن کسی باشد که او را جن گرفته باشد. (برهان). آنکه آسیب دیو و پری داشته باشد. (آنندراج) : بسکه زمین شد ز علم سایه دار ماند چو سایه زدگان بی قرار. میرخسرو (آنندراج)
بمعنی سایه دار وآن کسی باشد که او را جن گرفته باشد. (برهان). آنکه آسیب دیو و پری داشته باشد. (آنندراج) : بسکه زمین شد ز علم سایه دار ماند چو سایه زدگان بی قرار. میرخسرو (آنندراج)